افشای ماهیت فرقه تروریستی رجوی

مقالات، اخبار، خاطرات

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

منافقین از پول‌های کثیف برای مغزشویی جوانان آلبانیایی استفاده می‌کنند

شبکه تلویزیون خصوصی Klan آلبانی از جمله شبکه‌های مهم این کشور در تاریخ ۵ نوامبر برنامه‌ای را به درخواست دو تن از اعضای جدا شده گروهک منافقین که در آلبانی مأوی گزیده‌اند، برگزار نمود. برنامه STOP  این شبکه که اختصاص به افشاگری در مورد مسائل مختلف روز آلبانی دارد. بخش دوم این برنامه ضمن انتقاد صریح از بسته بودن اردوگاه منافقین در آلبانی، به برخورد نامناسب و خشن با خبرنگارانی که خواهان ورود به این اردوگاه هستند اشاره کرده و رهبری این گروهک را متهم به استبداد و دیکتاتوری کرد.

عنوان این برنامه نیز بسیار گویا بود: «گواهی مجاهدین: مغزشویی جوان‌های آلبانیایی توسط سازمان مجاهدین» در ابتدای این برنامه دو تن از اعضای جدا شده گروهک به نام‌های فرید شاه‌کرمی و رحمان محمدیان مطالبه‌ای که داشتند را بیان نموده و به شکایت از رفتاری که در درون سازمان با آنها صورت گرفته است پرداختند.

 فرید شاه‌کرمی توضیح داد که وی در سال ۲۰۰۹ و تنها در شانزده سالگی همراه با برخی از بستگان خویش به عضویت گروهک در آمده و به اردوگاه اشرف در عراق رفته و در آنجا یک بخش و یا نهادی ویژه برای شستشوی مغزی وجود داشته است که آنها با تعدادی جوان دیگر تحت مراقبت بوده‌اند. او می‌گوید در سال ۲۰۱۶ به آلبانی منتقل شده است و خواهر، مادر و برادر وی در اردوگاه منافقین در مانز، اطراف تیرانا هستند، ولی او امکان دیدار با آنها را ندارد. درخواست و مطالبه او نیز دیدار با بستگانش بود و تأکید می‌کرد از یک خانواده مخالف رژیم ایران می‌آید و اکنون یک سال و نیم است که حتی صدای بستگانش را نیز نشنیده است. او می‌گفت که در اروپا است و باید به عنوان یک انسان از آزادی‌های معمولی برخوردار باشد و برای رسیدن به اهدافش از برنامه کمک خواست.

 نفر دوم که او نیز جدا شده از گروهک است رحمان محمدیان نام داشته و می‌گوید که ۲۸ سال عضویت در گروهک داشته و سال ۲۰۱۵ به آلبانی منتقل شده است و یازده روز پس از آن فرار کرده و سه سال است از سازمان جدا شده است. او توضیح می‌دهد که هرچند ابتدا به پروپاگاندای آنها برای ایده‌آل‌های آزادی و حکومت لیبرال اعتقاد داشته است، ولی زود در یافته که این دروغی بیش نیست و در درون سازمان ضد این حکمفرما است. او می‌گوید که سازمان مانند یک مافیا عمل می‌کند و حتی در آلبانی به دنبال جذب جوان‌ها هستند و در یک مورد شاهد آن بوده است که چگونه شهروندان آلبانی با داشتن پرچم گروهک به نفع آنها در میدان مرکزی شهر تیرانا شعار می‌داده‌اند و اعضای سازمان نیز از آنها فیلم‌برداری می‌کردند تا برای اهداف تبلیغاتی از آن استفاده نمایند.

او در این زمینه اعلام نمود که هر یک از اعضای سازمان ۳۰ هزار دلار را به همراه خود به آلبانی آورده‌اند و برخی از اعضای ارشد و مورد اعتماد تا ۲۰۰ هزار دلار با خود از عراق آورده‌اند که در واقع پول‌های کثیفی هستند که صدام به آنها داده است و اکنون برای شستشوی مغزی جوانان آلبانی از آنها استفاده می‌شود. به نظر وی سازمان با دادن پول به جوانان آلبانیایی برای تقویت موقعیت خود در آلبانی به دنبال جذب آنها است و اگر خانواده‌های آلبانیایی دیر بجنبند بیرون آوردن جوانان‌شان از سازمان بسیار سخت و دشوار خواهد بود، زیرا سازمان مثل یک مافیا عمل می‌کند. او از سوء استفاده‌ای که از جوانان آلبانیایی در مراسم‌های درونی سازمان صورت می‌گیرد نیز پرده برداشت و می‌گوید سازمان از پناهجوی صددرصد رسمی شدن آنها جلوگیری می‌کند و برای این هدف بر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در آلبانی برای ایرانیانی که از عراق به آلبانی منتقل شدند، فشار وارد می‌کند و به آن رشوه می‌پردازد. او می‌گوید با بسته شدن رامسا آنها از جایی کمک مالی دریافت نمی‌کنند و خواستار داشتن حق اشتغال در آلبانی برای امرار معاش‌شان هستند.

 همچنین دو مجری این برنامه ضمن پخش اظهارات یکی از اتباع انگلستان به نام بارونس نیکلسون در مورد سازمان مجاهدین خلق و ساپورت مالی آن توسط صدام حسین مدعی شدند که در تیرانا اعضای گروهک به چند آپارتمان می‌روند و در آنجا پول‌هایی که با مهر عربی ممهور است را دریافت می‌کنند. در این ویدئو که با زیرنویس آلبانیایی پخش شد گروهک به عنوان یک سازمان تروریستی بین‌المللی که مورد اعتماد ویژه صدام حسین بود و برای بایگانی سلاح‌های بیولوژیک و شیمیایی از آنها استفاده می‌کرد، معرفی شده است. در این ویدئو فیلمی از آرشیو عراق در دوره صدام حسین نیز پخش می‌شد که نشان می‌دهد اعضای ارشد گروهک منافقین از صدام پولهای زیادی را دریافت می‌کنند.

 در چند جای برنامه آقای ساییمیر کودرا، مجری اصلی برنامه STOP به صراحت از رفتار منافقین با خبرنگارانی که خواهان وارد شدن به اردوگاه هستند انتقاد شده و مجری دیگر آقای کودرا می‌گوید که آنها با آنکه ادعا می‌کنند از دیکتاتوری فرار نموده‌اند، ولی در واقع در درون سازمان دیکتاتور بسیار شدیدتری قرار دارند. حتی این مجری اردوگاه را با ماتهائوزن، یکی از اردوگاه‌های نازی‌ها در اتریش مقایسه نموده و می‌گوید: البته دولت نیز نظر خاص خود را در این زمینه دارد، ولی رویکرد آنها در مانز و تزریق ایدئولوژی‌شان به جوانان به هیچ وجه پلورالیستی و دموکراتیک نیست و رویکرد آنها در اردوگاه نیز شدیداً استبدادی است.

۲۷ آبان ۹۸ ، ۰۹:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نجات سالاری

منطق منافقین خونریزی و ترور و حذف فیزیکی بود

شهید میربهزاد شهریاری پنجم فروردین سال 1333 در روستای بُحَیری شهرستان دشتی استان بوشهر متولد شد. در سن 6 سالگی قرآن را نزد پدر آموخت و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش آغاز کرد و تا دیپلم در بوشهر به تحصیل ادامه داد. وی همراه با تحصیل در رشته ادبی، از کسب فیض در حوزه علمیه نیز غافل نبود. در سال 1351 در رشته الهیات و معارف اسلامی در مشهد به تحصیلات دانشگاهی مشغول شد. در سال 1355 به سربازی رفت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد آموزش و پرورش شد. در سن 26 سالگی با رای مردم رودباران وارد مجلس شورای اسلامی شد و نمایندگی آنها را به عهده گرفت. ایشان عضو کمیسیون کشاورزی و عمران روستایی مجلس شورای اسلامی نیز بود. پس از راهیابی به مجلس اول، همه همت خود را برای خدمت به مردم منطقه محروم رودباران و استان بوشهر که در رژیم طاغوت مورد بی مهری قرار گرفته بودند، مصروف داشت و با ارسال گزارش های متعدد و پیگیری های مجدانه، خواستار تحقق مطالبات مشروع موکلان حوزه انتخابیه خود شد. شهید به واسطه علاقه وافری که به روحانیت داشت به عنوان یکی از یاران شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی شناخته میشد و در جلسات آنان شرکت می کرد.

اردیبهشت سال 1360 با دعوت از شهید رجائی به استان بوشهر، مشکلات و نارسایی های موجود در استان را به رئیس جمهور مکتبی گزارش کرد. این شهید همچنین یکی از استیضاح کنندگان بنی صدر در طرح عدم کفایت سیاسی وی بود و سرانجام در اثر انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی روز 7 تیر ماه 1360 توسط منافقین به شهادت رسید.

 

آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگویی است با فرزند شهید میربهزاد شهریاری:

زمان شهادت پدرم من 5 ساله بودم. هرچند دوری پدر برایم سخت بود، اما بعدها فهمیدم که شهادت پدرم برای دین و میهنم چقدر ارزشمند بوده و هست. بعدها درس خواندم  و به لباس روحانیت ملبس شدم و مدرک تحصیلی کارشناسی‌ارشدم را در رشته‌ پدرم ادامه دادم؛ «فقه و مبانی علوم اسلامی». از سال 82 کارمند مجلس شورای اسلامی هستم؛ جایی که پدرم روزگاری خدمت می‌کرده و نطق می‌داده. از اخلاق و خصوصیات پدر این‌گونه برایم تعریف کرده‌اند: مردی مقید به امور دینی، خوش‌رو و مهربان و حامی حقوق مستضعفان. پیگیر، کوشا، مردمی و انقلابی. شهادت پدرم ادامه‌ راه سرخ سیدالشهداست و کسانی که او و هم‌سنگرانش را شهید کرده‌اند، خوب می‌دانند و اگر نمی‌دانند بدانند که با این کار نه‌تنها نتوانستند آنها و انقلابشان را از میان بردارند؛ بلکه نادانسته انقلاب اسلامی، این نهال الهی و شجره‌ طیبه را با ریختن خون شهیدان آبیاری کرده‌اند و تنه‌اش را تناور، شاخه‌هایش را پربرگ، و ثمره‌اش را رسیده‌تر و شیرین‌تر کرده‌اند.

پنج روز از آغاز بهار و تحویل سال 1333 گذشته بود که پدرم در روستای «بُحِیری» در 6 کیلومتری مرکز شهرستان دشتی در استان بوشهر به دنیا آمد؛ در خانواده‌ای از خاندان رسول اسلام. نامش را «میربهزاد» گذاشتند و اسم کاملش می‌شد «سیدمیربهزاد شهریاری».

از یک شهید می‌گویم، شهیدی بزرگ از روستایی کوچک. پدرش ادیبی نامدار و سیدی محترم بود. در کودکی و به رسم آن روزگار به مکتب‌خانه رفت و قرآن را فراگرفت، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را هم در شهرستان خود گذراند و برای ادامه‌ تحصیل به بوشهر؛ مرکز استان رفت و در دبیرستان تاریخی سعادت دیپلم گرفت. سال 51 با رتبه‌ای بالا در کنکور، رشته‌ الهیات، گرایش فقه و مبانی علوم اسلامیِ دانشگاه فردوسی مشهد را انتخاب کرد و راهی خراسان و مجاور امام رضا (علیه السلام) شد.

از دانشجویان ممتاز دانشگاه بود، در کنار تحصیلات دانشگاهی به حوزه‌ی علمیه‌ مشهد رفت تا هم‌زمان علوم دینی را هم فرابگیرد. در سطح یکِ حوزه از استادان زیادی بهره برد که یکی از آن‌ها آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای بود که آن روزگار در مشهد زندگی می کردند؛ کسی که در روشن کردن چراغ معرفت و دادخواهی و گرایش بیشتر او به آرمان‌های اصیل اسلامی و شعله‌ور ساختنش در بیدادستیزی و پیشرفت علمی نقش داشته است.

برای تحصیل عمیق علوم اسلامی به حوزه‌ علمیه‌  قم هم رفت و آمد داشت و سال 55 از پایان‌نامه‌ خود با موضوع «لاضرر و لاضرار فی‌الاسلام» به راهنمایی استادش آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی دفاع کرد و مدرک کارشناسی‌اش را گرفت.

پدرم در سن 20 سالگی با دختردایی خود ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند پسر بود. اولی من «سیدمحمدمهدی» و دومی، برادرم «سیدمحمدحسین» است.

ایشان خدمت سربازی و اجباری‌اش در ماه‌های پایانی رژیم شاهنشاهی و در ارتش طاغوتی در تهران بود که به فرمان امام خمینی(ره) از پادگان فرار کرد. در روستای خود اولین راهپیمایی علیه شاه را به‌راه انداخت و اعلامیه‌های انقلابی امام را پخش می‌کرد. مبارزات انقلابی خود را با جدیت انجام می‌داد و هم‌زمان با پیروزی انقلاب اسلامی باقی‌مانده‌ سربازی‌اش را تمام کرد و هشت روز پس از 22بهمن 57 به استخدام آموزش‌وپرورش درآمد و به تدریس و مدیریت مشغول شد. با پیروزی انقلاب اسلامی مسئول کمیته‌ انقلاب شهرستان دشتی شد؛ تا این‌که در سال 59 درحالی‌‌که در اوج روزگار جوانی و در سن 26 سالگی بود، به اصرار عالمان و دوستان و اطرافیان، نامزد نمایندگی دوره‌ اول مجلس شورای اسلامی شده و از حوزه‌ «دشتی، تنگستان، دَیّر و کنگان» استان بوشهر که آن‌زمان حوزه «رودباران» نامیده می‌شد به مجلس اول راه پیدا کرد.

او در همان دوره به‌همراه «عبدالحمید دیالمه» عضو هیئت‌رئیسه‌ سِنّی مجلس برای انتخاب هیئت‌رئیسه و تشکیل مجلس شد. این روستازاده در مجلس هم دلش با روستا و روستاییان بود و به خواست خودش به عضویت کمیسیون کشاورزی و عمران روستایی مجلس درآمد. محمدعلی رجایی؛ که آن روزگار نخست وزیر کابینه‌ی «بنی‌صدر» بود روز اول خرداد سال 60 به شهر خورموج آورد و در حضور مردم، مشکلات‌شان را به گوش نخست‌وزیر رساند.

پدرم یکی از جدی ترین استیضاح‌کنندگان «بنی‌صدر» و از نطق‌کنندگان علیه او در مجلسِ بررسی طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر بود. وی نطق آتشینش درباره‌ «عدم‌کفایت سیاسی رئیس‌جمهور» را با این شعر آغاز کرد:

نه هرکس شد مسلمان می‌توان گفتش که سلمان شد      ‌از اول بایدش سلمان شود و آن‌گه مسلمان شد

نه هر سنگ اَر بدخشان است لعلش می‌توان گفتن      بسی خون جگر باید که تا لعل بدخشان شد

جمال یوسف اَر داری به حُسن خود مشو غرّه      صفات یوسفی باید تو را تا ماه کنعان شد

اگر صد رستم دستان به دستان دست و پا بندی      به مکر و حیله و دستان نشاید پور دستان شد

ایشان در حساس‌ترین زمانِ یک انقلاب مردمی یعنی ابتدای شکل‌گیری و قوام آن، در کنار دفاع از حقوق مردم ایران اسلامی و حوزه‌ انتخابی خود، فعالیت‌های حزبی‌اش را هم رها نکرد؛ او عضو مقبول‌ترین و سالم ترین حزب اوایل انقلاب یعنی حزب «جمهوری اسلامی» شد و در کنار  آیت‌الله بهشتی، در راه نهادینه‌شدن اهداف انقلاب و دوام آن تلاش میکرد.

به‌تازگی 27 ساله شده بود که در روز هفتم تیر سال 60 به یکی از جلسات حزب جمهوری در محله‌ «سرچشمه» تهران رفت. او مدیر جلسه بود، همین‌طور قاری قرآن ابتدای جلسه؛ با صدای حزینی که میراث منطقه‌ اجدادی‌اش بود، بسم‌الله گفت و قرآنِ یکی از آسمانی‌ترین نشست‌های انقلاب اسلامی را تلاوت کرد و بعد از دقایقی با صدای انفجاری مهیبی همراه بیش از 70 تن از دوستان و همرزمان و همفکرانش بال‌دربال هم تا ملکوت پرکشیدند و واقعه‌ هفتم تیر سال 60 در ایران شد برهانی قاطع برای به‌حق بودن و دوام انقلاب نوپای اسلامی و لکه‌ ننگی برای منافقینی که منطقشان خون و ترور و حذف فیزیکی بود.

پیکر لاله‌گون پدرم در روستایش؛ بحیری در خاک آرمید و یادمانی از او در کنار مزار شهدای 72 تن در بهشت زهرای تهران نشان‌گذاری شده است.

نام این شهیدان تا ابد فراموش‌ناشدنی است و در خاطره و حافظه‌ تاریخی این سرزمین پرگهر خواهدماند. من برای زنده نگه داشتن یاد و نام پدرم، نام فرزند خود را «میربهزاد» گذاشتم تا راه او را ادامه بدهد.

۲۷ آبان ۹۸ ، ۰۹:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نجات سالاری

اعتراضات اخیر منطقه و خندۀ مستانۀ منافقین

بی‌شک خبرسازترین رویداد روزهای اخیر در سطح منطقه‌ بر پایی مجموعه‌ای از شورش‌ها و اعتراضات خیابانی در دو کشور عراق و لبنان است. این دو کشور که در برهه کنونی به نوعی دو حلقۀ حیاتی محور مقاومت محسوب می‌شوند از جمله پایدارترین دوستان ایران اسلامی نیز محسوب می‌شوند. پس از وقوع درگیری‌های اخیر در این دو کشور، رجوی و هوادارانش نهایت سعی و تلاش خود را به کار بردند تا با سود جستن از دستگاه تبلیغاتی خویش که هزینۀ آن را از اربابان استعمارگر فرقه دریافت می‌کنند خوشحالی گروهک کثیف خویش را از وقوع جنگ داخلی در عراق و لبنان نشان دهند. پیش از هر چیز باید گفت این شادی جنون‌آمیز بیشتر به نوعی سادیسم سازمان‌یافته شباهت دارد تا یک استراتژی تبلیغاتی، اما آنچه بیش از نفس وجود این بیماری در درون فرقه اهمیت دارد عللی است که منجر به بروز این دیگرآزاری وحشتناک شده است. برای بازیابی این دلایل باید به یک واکاوی کوتاه در خصوص خصومت دیرینۀ منافقین با ایران و محور مقاومت بپردازیم. ریشه‌های این کینۀ دیرینه با سه ملت ایران، عراق و لبنان را می‌توان در موراد زیر خلاصه کرد:

  1. منافقین به خاطر سرسپردگی به رژیم صهیونیستی و دستگاه‌های اطلاعاتی متعدد این رژیم مجبور هستند طوعاً یا کرهاً مطابق با سیاست‌های موساد و سران آن به پیش بروند و برای اجرای سیاست‌های کثیف صهیونیست‌ها باید مستقیم یا غیرمستقیم به آشوب در لبنان که یکی از مهم‌ترین مهره‌های محور مقاومت به رهبری ایران علیه صهیونیست‌ها است دامن بزنند و در نهایت با انتصاب این جنگ شهری به حزب‌الله لبنان تمام سعی خود را در راه خلع سلاح مقاومت در لبنان به کار گیرند.
  2. منافقین سعی دارند تا با لابی‌گری در کشورهای غربی و با استمداد از قدرت رسانه‌ای پوشالی خویش جنگ با حزب‌الله در لبنان را در میان افکار عمومی لبنان به ویژه مسیحیان مارونی این کشور نبرد با ایران جلوه دهند تا بتوانند هم خیال اربابان خود در تل‌آویو را راحت کنند و هم وجهۀ جمهوری اسلامی ایران را در میان ملت لبنان تخریب کنند.
  3. رجوی و دوستانش‌ هیچ‌گاه روزهای خوش خود در عراق و مزدوری برای صدام را فراموش نخواهند کرد و علاوه بر این مسببان خروج فضاحت‌بار خود از بهشت عراق را هرگز نخواهند بخشید. کاملاً واضح است که سران این گروهک، مردم و دولت‌های کنونی ایران و عراق را مسبب اصلی اخراج خویش از عراق می‌دانند و با این دهان‌کجی مضحک و جنگ بی‌امان تبلیغاتی سعی دارند تا عقده حقارت خویش را تسکین دهند و دوستی و مودت به وجود آمده میان ایران و عراق را به دشمنی بدل کنند. با این کار منافقین هدف خارج‌کردن عراق از ائلاف محور مقاومت به رهبری ایران را نیز دنبال می‌کنند.
  4. علاوه بر موارد فوق منافقین به دستور و تحریک دوستان سعودی خود به دنبال تعطیل‌کردن اجتماع عظیم و میلیونی اربعین حسینی در عراق هستند و برای نیل به این هدف از ابزار دلار و تبلیغات برای رشددادن جریان‌های انحرافی در این کشور استفاده می‌کنند.

با عنایت به جزئیات خیمه شب‌بازی جدید منافقین در عراق و لبنان ضد ایران و محور مقاومت و البته جهان اسلام باید بگوییم که منافقین به عنوان عروسک‌های این نمایش نقش خویش را بسیار ناشیانه ایفا می‌کنند. سبب اصلی شکست این بازی جدید نیز اشتباه راهبردی صهیونیست‌ها در فرآیند استفادۀ ابزارگونه از منافقین ضد ایران اسلامی است. این خطاهای فاحش را می‌توان این چنین بر‌شمرد:

  1. محبوبیت جمهوری اسلامی ایران و همچنین حزب الله لبنان در بین افکار عمومی تمامی گروه‌های سیاسی‌مذهبی لبنان به حدی ریشه‌دار و عمیق است که با این تردستی‌های مسخره تبلیغاتی نمی‌توان خدشه‌ای به آن وارد نمود. آحاد ملت لبنان، حزب‌الله و سیدحسن نصرالله را به عنوان حافظان مرزهای کشور خویش گرامی می‌دارند.
  2. نقش بی‌بدیل ایران و نیروهای مقاومت عراق در فرآیند مبارزه با افراط‌گرایی در این کشور بسیار روشن است. به برکت همین نقش‌آفرینی غیرقابل انکار ایران محبوبیتی رو به تزاید در میان مردم ستم دیدۀ عراق به دست آورده است. پیوندی که این محبوبیت آمیخته به خون جوانان هر دو کشور، در راه مبارزه با تکفیری‌ها به وجود آورده است قوی‌تر از آن است که با شیطنت تبلیغاتی گروهک منافقین از هم بپاشد.
  3. مسئلۀ دیگر که نباید آن را از یاد برد این است که جنایات آشکار و بی‌رحمانۀ منافقین علیه کشور و مردم ایران و عراق و البته جهان اسلام طوری آنها را مفتضح کرده است که کارآیی خود حتی به عنوان یک ابزار کثیف در بازی‌های تبلیغاتی را از دست داده اند.

با وجود این اوصاف باید دید فرورفتن در منجلاب جدیدی که اربابان منافقین برای آنها تدارک دیده‌اند آینده این فرقه را به کجا خواهد برد. به‌طور کلی می‌توان روزهای آینده منافقین را با در نظر گرفتن این بازی جدید چنین پیش‌بینی کرد:

  1. منافقین که همواره جمهوری اسلامی ایران را برای کمک به کشورهای منطقه در راه مبارزه با تروریسم سرزنش می‌کردند اکنون قدم به کارزاری تبلیغاتی در میدان لبنان و عراق گذاشته‌اند. این اقدام می‌تواند اعضای رده پایین فرقه را با سؤالات بی پاسخ زیادی روبه‌رو کند و در نهایت موجودیت فرقه را با معضل فروپاشی روبه‌رو سازد.
  2. اقدام تبلیغاتی منافقین علیه لبنان و عراق نمایانگر یک تناقض ایدئولوژیک است زیرا، تفکر التقاطی حاکم بر درون فرقه مبلغ حمایت از آزادی قدس و فلسطین است. این در حالی است که دستگاه‌های تبلیغاتی منافقین باتمام توان حامیان واقعی آزادی قدس را می‌کوبند. این اقدام مزورانه می‌تواند چهره منفور این فرقۀ تروریستی را در جهان اسلام بیشتر هویدا کند.                   
۲۷ آبان ۹۸ ، ۰۹:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نجات سالاری

مجموعۀ‌ خبیث و جنایتکار منافقین به شرارت تشویق می‌کند

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح امروز (یکشنبه) در ابتدای جلسه درس خارج فقه درباره‌ مسائل پیش‌آمده پس از اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت، مطالبی بیان کردند. بخشی از بیانات رهبر انقلاب اسلامی در این باره به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

 قبل از اینکه بحث را شروع بکنیم، من عرض بکنم که در این یکی دو روز خب یک حوادثی به دنبال مصوّبه‌ سران کشور، سران قوا اتفاق افتاد؛ دیروز، دیشب، پریشب، در برخی از شهرهای کشور و متأسفانه مشکلاتی هم درست شد، تعدادی جان باختند و مراکزی تخریب شد. از این کارها هم شد در این یکی دو روزه. چند نکته را باید توجه داشت؛ اولاً وقتی یک چیزی مصوبه‌ سران کشور هست، آدم باید با چشم خوش‌بینی به او نگاه کند، بنده در این قضیه سررشته ندارم یعنی تخصص این کار را ندارم، گفتم هم به آقایان؛ گفتم من چون نظرات کارشناس‌ها هم در این قضیه‌ بنزین مختلف است، بعضی‌ها آن را لازم و واجب می‌دانند بعضی‌ها مضر می‌دانند، بنابراین من هم که صاحبنظر نیستم در این قضایا؛ گفتم من صاحبنظر نیستم لکن اگر سران سه قوه تصمیم بگیرند من حمایت می‌کنم. من این را گفتم، حمایت هم می‌کنم. سران قوایند، نشستند با پشتوانه‌ کارشناسی یک تصمیمی برای کشور گرفتند، باید عمل بشود به آن تصمیم؛ این یک نکته.

 نکته‌ دوم اینکه خب بله، یقیناً بعضی از مردم از این تصمیم یا نگران می‌شوند یا ناراحت می‌شوند یا به ضررشان است یا خیال می‌کنند به ضررشان است به هر تقدیر ناراضی می‌شوند، لکن آتش زدن به فلان بانک این کار مردم نیست، این کار اشرار است؛ کار اشرار است، این را باید توجه داشت. در یک چنین حوادثی معمولاً اشرار، کینه‌ورزان، انسانهای ناباب وارد میدان می‌شوند، گاهی بعضی از جوان‌ها هم از روی هیجان با اینها همراهی می‌کنند و این‌جور مفاسد را به بار می‌آوردند. این مفاسد هیچ مشکلی را درست نمی‌کند جز اینکه علاوه‌ بر هر مشکلی که هست، ناامنی را هم اضافه می‌کند. ناامنی بزرگ‌ترین مصیبت برای هر کشوری است، برای هر جامعه‌ای است، اینها قصدشان این است. شما ملاحظه کنید در این دو روز تقریباً یعنی دو شب و یک روزی که از این قضایا گذشته همه‌ مراکز شرارت دنیا علیه ما این کارها را تشویق کردند، از خانواده‌ منحوس خبیث خاندان پهلوی تا مجموعه‌ خبیث و جنایتکار منافقین، اینها دارند مرتباً در فضای مجازی و در جاهای دیگر دارند تشویق می‌کنند، ترغیب می‌کنند که این شرارت‌ها انجام بگیرد. من عرضم این است هیچ کس به این اشرار کمک نکند، هیچ انسان عاقل و شایسته‌ای که به کشور خودش علاقه مند است، به زندگی راحت خودش علاقه مند است، به اینها نباید کمک بکند؛ اینها اشرارند، این کارها کار مردم معمولی نیست.

مسئولین هم البته دقّت کنند، مواظبت کنند، هرچه ممکن است از مشکلات این کار کم کنند. حالا من دیروز دیدم در تلویزیون که بعضی از مسئولین محترم آمدند گفتند که ما مراقبیم که این افزایش قیمت موجب افزایش قیمت اجناس و کالاها نشود؛ خب بله این مهم است، چون الان گرانی هست، بنا باشد باز اضافه بشود گرانی خب این برای مردم خیلی مشکلات درست می‌کند، باید مراقبت کنند. این مراقبت‌ها را اینها بکنند، مسئولین حفظ امنیت کشور هم به وظایفشان عمل کنند، مردم عزیز ما هم که خوشبختانه در قضایای گوناگون این کشور بصیرت خودشان را، آگاهی خودشان را نشان دادند بدانند که این حوادث تلخ از ناحیه‌ کیست و چگونه است، این آتش‌زدن و خراب‌کردن و ویران‌کردن و دعواکردن و ناامنی ایجادکردن مال چه کسی است، این را بفهمند توجه کنند که می‌فهمند هم مردم ملتفتند، و از اینها فاصله بگیرند. این آن توصیه‌ ما است، مسئولین کشور هم به وظایف‌شان به طور جدی عمل کنند.

بالاخره وقتی یک تصمیمی گرفته شد از ناحیه‌ سران سه قوه، بحث دولت نیست، بحث یک وزارتخانه نیست، سران سه قوه‌ کشور نشستند یک تصمیمی گرفتند؛ به یک پشتوانه‌ کارشناسی هم متکی است. گفتم من صاحب‌نظر نیستم در این قضیه لکن به عنوان یک آدمی که می‌بیند مسئولین کشور تصمیم گرفتند. زمان امام (رضوان‌اللّه‌علیه) هم همین جور بود، یک کارهایی را مسئولین، سران سه قوه تصمیم می‌گرفتند و اجرا می‌شد، حالا هم همین جور است. امیدواریم ان‌شاء‌اللّه به کمک مردم، به هم‌فکری و هم‌افزایی مسئولین و دلسوزی و پیگیری آنها و لطف الهی ان‌شاء‌اللّه این کار به بهترین وجهی پیش برود.

۲۷ آبان ۹۸ ، ۰۹:۲۷ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نجات سالاری